• وبلاگ : 
  • يادداشت : والپيپر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نيران 
    هيچ گاه فراموشم نمي شود
    آن زماني را كه كودكي خورد سال بودم
    و در يكي از ييلاقات مشهد تابستان را به همراه خانواده سپري مي كرديم . تابستاني بود كه اتفاقا يكي از خوش قلبها (به دليل كودكي دقيقا يادم نيست كه سيد جواد بود يا سيد كريم) به مرخصي آمده بودند . هيچ وقت يادم نمي رود كه مرا بر روي دوشش مي گذاشت و پله هاي بلند منتهي به ايوان را دوتا يكي طي مي كرد و من هم همينطور مي خنديدم . بر روي دوشش انگار آسمان زير پاهاي من بود .
    روحشان شاد راهشان پر رهرو باد.