سلام
جاده مانده است و من و اين سر باقي مانده
رمقي نيست در اين پيکر باقي مانده
نخلها بيسر و شط از گل و باران خالي
هيچکس نيست در اين سنگر باقي مانده
تويي آن آتش سوزندهي خاموش شده
منم اين سردي خاکستر باقي مانده
گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده
باز شرمندهام از اين سر باقي مانده
روز و شب، گرم عزاداري شب بوهاييم
من و اين باغچهي پرپر باقي مانده
پيشکش باد، به يکرنگيات اي مردترين
آخرين بيت در اين دفتر باقي مانده
تا ابد، مردترين باش و علمدار بمان
با توام، اي يل نام آور باقي مانده