زندگینامه شهید سید جواد خوش قلب طوسی
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
شهید سید جواد خوش قلب طوسی در تاریخ بیست و چهارم مهــرماه سال 1347 در شهر فریمان (کارخانة قند فریمان) و خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.
از همان کودکی نظم و اخلاق او بارزتر از صفات دیگرش بود چون آخرین فرزند خانواده در آن زمان بود نسبت به وی علاقه و توجه بسیار زیادی از طرف والدین و برادران ابراز می شد بطوری که در دوران کودکی، بودن با جواد بین برادرانش رقابت بود و علاقه و محبت زیادی بین برادرانش و این موجود آرام و دوست داشتنی برقرار بود.
در دوران تحصیل ابتدایی در درسهای خود موفق بود و از شاگردان زرنگ و با استعداد بشمار میآمد و خصوصیت بارز او در این دوران روح بزرگ و مردانة شهید سید جواد بود این بزرگی و منش فراوانش باعث شده تا بعنوان یک خاطره حتی کسی از او بیاد ندارد که از کسی چیزی خواسته باشد و تقاضایی کرده باشد همواره خود را بی نیاز جلوه می داد و علاقة خود به چیزی را زیاد آشکار نمی کرد قناعت و رضایت او از همه چیز تأثیر روحی بر انسان می گذاشت و شاید همین روحیه بود که همواره عزت و بزرگی و علاقه نسبت به او در دوستان و برادرانش ایجاد میکرد.
در سال 1355 با انتقال کار ابوی شهید به مشهد تحصیلات خود را در مشهد ادامه داد و سال چهارم دبستان وی مصادف با انقلاب اسلامی گردید و بعلت پیوند روحی شدید و هم سنی با برادر شهیدش سید کریم در زمینه مسائل انقلاب و شرکت در تظاهراتها، سخنرانیها و مجالس با وی همراه بود.
آشنایی شهید و علاقة شهید به مسائل دینی و جلسات مذهبی به جو خانوادگی برمی گردد.
و محیط بزرگ شدن وی با توجه به اینکه پدربزرگ مادری شهید روحانی بوده اند( وغریب الجتهاد) و آشنایان و اقوام زیادی از خانوادة آنها روحانی و مدرسین حوزهای دینی بودند شهید سید جواد از فضای ناب اسلامی بیشترین بهره را گرفته بود و این علاقه بعد از انقلاب اسلامی و ایجاد بسیج و انجمن اسلامی مساجد و محله اشباع می گردید و تمام وقت اضافة خود را صرف گشت بسیج و شرکت در برنامه های مسجد محل می نمود با اینکه در شرایط سنی کمی بود ولی با استقامت فوق العاده بیشتر شبها را به گشت و کشیک بسیج مشغول می شد.
تا اینکه با رفتن برادرش به جبهه (شهید سید کریم) احساس تنهایی و جدایی از او و علاقه شدید به حضور در جبهه ها بشدت او را وادار به تلاش برای اعزام به جبهه می نمود ولی همواره با مخالفت بسیج بدلیل کمی سن مواجه می شد تا عاقبت با دستکاری در فتوکپی شناسنامه موفق به جورکردن برنامه اعزام خود می شود و برای اولین بار در عید سال 1363 به این آرزوی خود جامة عمل می پوشد و اولین اعزام او در 20/2/63 به جبهه های غرب صورت می گیرد.
و بعد از چندی به جبهة جنوب اعزام می گردد و برای اولین باردر عملیات والفجر 8 منطقه خرمشهر، زیر سنگری بنام دُبه با فرود خمپارة 120 ترکشهای زیادی بر بدنش اصابت می نماید و برای بار دوم نیز در همان جنوب در تاریخ 4/9/64 مورد اصابت ترکش خمپاره که از سینه اش وارد شده از پهلویش خارج می گردد قرار می گیرد و در هر دو مورد بدون اطلاع به خانواده در بیمارستان جبهه بهبودی کسب نموده و به ادامة خدمت خودمی پردازد.
در این سه سال خدمت عاشقانه شهید سید جواد جبهه های نور علیه ظلمت اول سال 63 تا انتهای 65 خاطرات زیاد و صحبتهای زیادی وجود دارد چه در نوشته های دوستان شهیدش و چه درگفتار دوستان باقیمانده و فرماندهانش که چون صحبت به درازا می کشد از تحریر آن می پرهیزیم، اما از خصوصیات پسنده و اخلاقی شهید سید جواد مطالب تکان دهنده و درس دهنده ای نقل شده است که حتی بسیاری از آنها بنظر می رسد که در سطحی می باشد که درک آن حداقل برای این حقیر بسیار دشوار است.
آخرین نوشتة او نامه ایست که در تاریخ 24/5/65 برای مادرش ارسال کرده است از مقام پدر و مادرش و قدردانی زحمات آنها مطلب گفته است و یکی از نکات پیام او در وصیتنامه اش به ملت همیشه در صحنة ایران این جمله قابل ذکر است «پس ای عزیزان بیدار باشید که به کاروانهای حسین زمان ملحق شوید تا مبادا عقب بمانید. و اگر حال به فکر نجات خود از ظلمت، از طریق یاری دین خدا نیافتید بعداً پشیمان خواهید شد پس... هرکه دارد هوس کرببلا بسم ا...».
از شهید سید جواد یادداشتهایی و خاطراتی بجای مانده است که هریک حاوی پیامها و مطالب ارزنده ای می باشد و امید است در تحریر و تنظیم آن موفق گردیم.
عاقبت این عاشق دلسوخته ابی عبدالله الحسین و فرزند خلف امام در دهم شهریورماه هزار و سیصد و شصت و پنج در تپة شهدا منطقة عملیاتی کربلای دو (حاج عمران) در ارتفاعات کردستان در حالی که مأموریت خنثی سازی معبر رزمندگان را در گروه تخریب تیپ ویژة شهدا با سرافراری بپایان رسانده و با شادمانی در حال هدایت نیرو از معبر پاکسازی شده بوده در صبح زود عملیات کربلای 2 ساعت 5 صبح یعنی پنج ساعت بعد از عملیات، گلولة تیربار ضد هوایی دشمن که علیه نفر بکار برده می شده سینة پرخروش و گشادة جواد را شکافت و بدن برومند و قامت استوارش را در کوههای مظلوم کردستان به امانت گذاشت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
بعنوان پیام بهتر می بینیم که اشاره کنیم به توصیة حضرت امام خمینی روحی له الفدا و رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایشان فرمودند که: «این وصیت نامه شهدا را بخوانید و ببینید برای چه به جبهه رفته اند و چه نوشته اند اینها» امید است با اطاعت از رهبر انقلاب و پیروی و درک مقام و عظمت شهدا در استقامت در صراط موفق گردیم. انشاء ا...